قوله تعالى: قدْ خلتْ منْ قبْلکمْ سنن این افتتاحى دیگر است ذکر قصه وقعه احد را، و تعزیت است دلهاى مومنان را. میگوید: پیش از شما در جهان سنتها بود، یعنى: سنن الأیام فى تداولها، عادتها و خویهاى روزگار در حال گردى و روزگردى میان جهانیان، بنیک و بد، گاه شادى و گاه اندوه، گاه راحت و گاه محنت، گاه آسانى و گاه شدت. و اگر خواهى اضافت سنت به الله برى، یعنى سنن الله فى خلقه. میگوید: پیش از شما بود در جهان سنتها و نهادهاى الله در کار راندن میان جهانیان، گاه آزمودن اهل حق بدولت اهل باطل، و دولت بازگردانیدن از اهل باطل با اهل حق، و آخر بعاقبت پیروزى اهل حق بر اهل باطل.


فسیروا فی الْأرْض بروید در زمین و در سرانجام کار بیگانگان نگرید که ایشان را چون زمان دادیم و فرو گذاشتیم! و آن گه بعاقبت چون کشتیم و بیفکندیم! و اهل حق را نصرت دادیم. شکستگان روز احد را میگوید که: با شماهمان کنیم، کافران را فرو گذاریم تا زمان ایشان برسد. آن گه بعاقبت ایشان را هلاک کنیم و مصطفى (ص) و مومنان را نصرت دهیم.


هذا بیان للناس میگوید: این قصه که رفت و این شرح که دادیم درین آیت عبرت نمودنى است مردمان را و تعزیت کردن، و دلها را آرام دادن، و از عواقب نشان دادن. و اگر خواهى «هذا» اشارت به قرآن نهى. و متقیان در آخر آیت متقیان امت محمد (ص) اند على الخصوص. یعنى که این قرآن ایشان را روشنایى است و راه نمونى، بیان من العمایة، و هدى من الضلالة، و موعظة من الجهالة لامة محمد خاصة.


و لا تهنوا فرا مقاتلان روز احد میگوید: پشت مدهید و از دست فرو میفتید و از آنچه بر شما رفت از هزیمت و مصیبت اندوهگن مبید. آن روز هفتاد مرد از انصار کشته شدند و پنج مرد از مهاجرین. یکى حمزة بن عبد المطلب، دوم مصعب بن عمیر صاحب رایت رسول خدا (ص)، سوم عبد الله بن جحش ابن عمة رسول الله، چهارم عثمان بن شماس، پنجم سعد مولى عتبه. و هفتاد مرد دیگر را مجروح کردند، ازیشان یکى على بن ابى طالب (ع) بود. بر وى شصت و اند جراحت بود.


فجعل رسول الله یمسحها و هى تلتئم باذن الله کأن لم تکن. و قتادة بن نعمان را ضربتى بر چشم آمد، چشمش از چشمخانه بیرون افتاد رسول خدا (ص) آن دیده بر جاى خویش نهاد، فعادت کاحسن ما کانت.


رب العالمین بر سبیل تسلیت و تعزیت میگوید: اندوهگن مبید باین قتل و جرح که بر شما رفت، و أنْتم الْأعْلوْن که بآخر سرانجام شما دارید، و شما برتر آئید، و پیروزى شما بینید. ابن عباس گفت: چون هزیمت بر مسلمانان افتاد، اصحاب رسول (ص) بشعبى گریختند، خالد بن ولید با لشکر مشرکان خواست که بر بالاى ایشان افتد تا بر ایشان غلبت کند، مصطفى (ص) دعا کرد: بار خدایا اینان بر ما مسلط مکن و بر مایارى ایشان مده، ما را جز تو پناه نیست، و بى تو ما را قوت و داشت نیست. بار خدایا! درین شهر همین گروه‏اند که ترا به یگانگى گواهى میدهند و ترا میپرستند، ایشان را بدست دشمن مده. پس رب العالمین دعاء وى اجابت کرد و این آیت فرو فرستاد: و لا تهنوا و لا تحْزنوا و أنْتم الْأعْلوْن ضعیف و بد دل مشوید و از جنگ دشمن باز پس منشینید، و خود را عاجز وار میفکنید. پس نفرى مسلمانان تیراندازان پیش از مشرکان با کوه افتادند بر بالاء کافران تا بریشان غلبه کردند. این است که رب العالمین گفت: و أنْتم الْأعْلوْن إنْ کنْتمْ موْمنین یعنى: اذ کنتم مومنین.


قوله: إنْ یمْسسْکمْ قرْح قراءت حمزه و على و بو بکر بضم قاف است.


و قرح و قرح دو لغت است چون ضعف و ضعف، شهد و شهد فراء گفت: چون بفتح گویى عین جراحت است و چون بضم گویى أ لم جراحت است. و گفته‏اند: بضم اسم است، و بفتح مصدر. و معنى قرح در اصل خلوص است، و منه القریحة خالص الطبیعة. و ماء قراح: خالص من الکدر، و القراح من الأرض: خالص الطین، و رجل قرحان: اذا لم یصبه جدرى و لا حصبة. پس جراحت را بدان قرح گویند، لخلوص الألم الى نفس صاحبها.


إنْ یمْسسْکمْ قرْح این باز تعزیتى دیگر است مومنان را در وقعه احد.


میگوید: اگر بشما جراحتها رسید روز احد، کفار قریش را روز بدر مثل آن رسید. اگر امسال در احد از شما قومى کشته شدند، پارسال ازیشان هم در بدر قومى کشته شدند. همانست که جاى دیگر گفت: إنْ تکونوا تأْلمون فإنهمْ یأْلمون کما تأْلمون. و جاى دیگر گفت أ و لما أصابتْکمْ مصیبة قدْ أصبْتمْ مثْلیْها. این بآنست که رب العالمین روزگار میگرداند میان مردم بر دول: یک روز دولت آن را و یک روز این را.


فیوم علینا و یوم لنا


فیوما نساء و یوما نسر

فذلک قوله عز و جل: و تلْک الْأیام نداولها بیْن الناس. ابن عباس گفت: روز احد، ابو سفیان بر سر کوه شد، ساعتى بایستاد و آن گه گفت: این ابن کبشة؟


این ابن ابى قحافه؟ این ابن الخطاب؟ عمر جواب داد و گفت: هذا رسول الله، هذا ابو بکر، و ها أنا ذا عمر. ابو سفیان گفت: «یوم بیوم و ان الایام دول و الحرب سجال» عمر گفت: لا سواء، قتلانا فى الجنة و قتلا کم فى النار.


و لیعْلم الله الذین آمنوا علم اینجا بمعنى دیدار است، لیعلم اى لیرى.


قتیبى گفت: خداى را دو علم است: یکى پیش از کار، و دیگرى پس از کار. داند که چه خواهد بود پیش از بود آن خبر، و داند که چه بود پس بود آن خبر. و گفت که: این علم دوم معنى آن دیدار است، و آن در قرآن جایها است. و عرب از رویت بعلم و از علم برویت کنایت کنند، چنان که گفت عز و علا: أ لمْ تر إلى الْملإ و أ لمْ تر إلى الذین خرجوا و امثال این فراوانست.


و یتخذ منْکمْ شهداء میگوید: تا از شما گواهان گیرد خویشتن را، و شما یکدیگر را، تا گواه شوید بر آن کس که جان بذل کرد از بهر خداى و آن کس که جان خود بذل کرد در خلاف خداى. و گفته‏اند: شهداء اینجا شهیدانند، «سموا بذلک لأنهم عاینوا ثوابهم و شهدوا فى مکانهم،» و این بآن گفت که مسلمانان میگفتند: اگر ما را روزى بود چون روز بدر در آن روز با کافران قتال کنیم، و از خدا شهادت خواهیم. رب العالمین گفت: روز احد که کافران را دولت دادیم نه از دوستى ایشان بود و الله لا یحب الظالمین اى الکافرین، لکن از بهر آن بود که مسلمانان شهادت میخواستند، و نیز خداى خواست که مومنان را بآن رنجها و مصیبت‏ها که آن روز بایشان رسید، و صبر کردند، ایشان را از گناهان پاک گرداند و صافى و هنرى‏و قوت و شوکت کافران را ناچیز و ناپیدا کند و تباه، این است که رب العالمین گفت: و لیمحص الله الذین آمنوا و یمْحق الْکافرین التمحیص التنقیة و التخلیص، و المحق النقص و الهلاک.


أمْ حسبْتمْ أنْ تدْخلوا الْجنة این «ام» در قرآن جایها است، و در موضع استفهام است. یعنى أ حسبتم؟. و گفته‏اند که: در موضع «بل» است. و «لما یعْلم» بمعنى لم یعلم است. و لما بمعنى لم در قرآن فراوان است. و علم درین آیت بهر دو جایگه بمعنى رویت است. و این نصب که در و یعْلم است، نصب على الصرف است. رب العالمین درین آیت بیان کرد که مومنان در راه خدا مقاسات بلا کشند، و رنجها احتمال کنند. و این بجواب آن منافقان آمد که روز احد فرا مومنان گفتند: «لم تقتلون انفسکم و تهلکون اموالکم فان محمدا لو کان نبیا لم یسلط علیه القتل فقال المومنون: بلى! من قتل منا دخل الجنة. فقال المنافقون لم تمنون انفسکم الباطل، فأنزل الله عز و جل: أمْ حسبْتمْ أنْ تدْخلوا الْجنة الآیة.


و لقدْ کنْتمْ تمنوْن الْموْت منْ قبْل أنْ تلْقوْه سیاق این آیت عتاب مومنانست. میگوید: از پارسال و ازگه که شرف شهیدان بدر شنیدید همه روز شهادت بآرزو میخواستید و میگفتید با پیغمبر که: اگر ما را وقعه‏اى چون وقعه بدر بود، بینى که ما چون جنگ کنیم تا در راه حق شهید شویم؟! «فقدْ رأیْتموه» اینک روز احد بدیدید، آنچه میخواستید.


و أنْتمْ تنْظرون و بچشم سر در محمد (ص) نگریستید، و در آن قتل و قتال که آنجا رفت، و با این همه بهزیمت شدید، و روى از دشمن بر گردانیدید. اکنون حکم مسلمانان در قتال کفار آنست که: چون در صف قتال بایستند روى از دشمن بنگردانند و بهزیمت نشوند و شکستگى بر مسلمانان نیارند که این حرام است و از جمله کبائر، ما دام که لشکر کفار دو بار چندان که لشکر مسلمانان، بیش نباشند.


ابن عباس ازین جا گفت: «من فر من اثنین فقد فر، و من فر من ثلاثة لم یفر.


و هو المشار الیه بقوله تعالى: إذا لقیتمْ فئة فاثْبتوا. پس اگر عدد دشمن دو بار چندان که عدد مسلمانان، بیش بود، گریختن و قتال بگذاشتن رواست و ایشان در آن معذور، لقوله تعالى: و لا تلْقوا بأیْدیکمْ إلى التهْلکة.